درمان تجاوز روانی
درمان تجاوز روانی (قابل توجه خانم ها و آقایان حتما بخوانید)
5 هفته پیش مراجع 32 ساله ای با نگرانی به من مراجعه کرد. زمانی که می خواستم از او مصاحبه بگیرم چشمان پر از اشکی داشت . خوب یاد دارم که دست و پایش می لرزید. از او خواستم چند نفس عمیق بکشد تا بتواند صحبت کند او هم انجام داد. او شروع کرد، شروع به گفتن ناامیدی و استرس دوران کودکی و نوجوانی . از تنهایی ها و از تجاوز ناخواسته دوران کودکیش گفت . از مشکلات گوارشی که سالهاست درگیر شده بود و می گفت یبوستش با هیچ دارویی خوب نشده است . از بی خوابی و کابوسهای شبانه اش صحبت کرد و از افکار ناخوشایندی که رهایش نمی کرد، گفت. از مشکلات خانوادگی و مشکلات مالی دوران کودکیش گفت. خلاصه خیلی از بد روزگارش گفت. بدتر از همه جدیدا تمایل به ارتباط به جنس موافق پیدا کرده بود.
درمانده شده بود از یکطرف افکار وسواسی که رهایش نمی کرد و از طرفی می ترسید همسرش متوجه حالت های او شود. می گفت وقتی به فرزندانم نگاه می کنم از خودم بدم میاد و حس گناه در من اوج می گیرد. می گفت واقعا نمی دانم چکار کنم؟ تا اینکه به خودم آمدم که نیاز به درمان دارم .
او تعریف می کرد و می گفت سخت است به کسی اعتماد کنم چون قرار است دردهای گذشته ام را بگویم و ازطرفی از قضاوت ها می ترسیدم. مانده بودم که به کدام درمانگر مراجعه کنم . به یکباره یاد گوگل افتادم و خالصانه از خدا خواستم که درمانگری رو پیدا کنم شاید بتواند کمکم کند که به ناگاه اسم دکتر شهلامولوی را دیدم گفتم خدایا خسته شدم کمک کن پیش دکترمولوی میرم تا شاید بتواند درمانم کند.
بعد از صحبت هایش از او خواستم که آزمون دهد چون درصد استرس و اضطرابش برایم مهم بود. وقتی از او آزمون گرفته شد تشخیص افسردگی بسیار شدید، استرس و اضطراب بسیارشدید داده شد. دوباره آشفته شد و حالش خراب شد. راستش نگاه پر از اشک او هیچوقت از یادم نمی رود، دوباره از من خواست یاریش کنم و فکر بدی درباره او نداشته باشم.
از او خواستم آرام باشد و کامل هر آنچه که او را آزار می دهد کامل بگوید و من دوباره بدون هیچ قضاوتی به همه حرفهایش گوش دادم . متوجه شدم که به من اعتماد کرده به او گفتم دقیقا بگو از من چه انتظاری داری و او گفت می خواهم درمان بشوم چون واقعا دارم مسیر بدی رو میروم و نمی توانم دارو بخورم.
نگاهی به او کردم و گفتم زمانی میتوانم کمکت کنم که پایبند به آمدن به موقع جلسات درمان داشته باشی و تمام عادت های بد را با تکنیک هایی که میگویم انجام ب دهید و در قبال تکالیفی که به شما می گویم تمام و کمال آنها را انجام دهید. لحظه ای ساکت شد در حالیکه بفکر فرو رفت دوباره گفت یعنی میشود من خوب بشوم یعنی میشود این افکار مزخرف از من دور بشود یعنی میشود بدون دارو خوب بشوم . جواب دادم تمام تلاشم را می کنم که خوب شوی البته اگر خودت بخواهی.
امروز که این خاطره را می نویسم 5 اسفند است و جلسه 5 درمان مراجعه ام را انجام دادم . بدون اغراق می گویم به موقع در جلسات درمان می آمد و هر بار با انجام تکالیف نور امید در چهره اش نمایان تر می شد . در این مدت تحول زیادی در او دیدم خلق پرخاشگرش در خانواده و محل کارش درمان شد. فرم پوشش او متفاوت شد و از تیره رنگی به روشنی تبدیل شد، او که با فرزندانش بازی نمی کرد حالا عاشق بازی با آنان شده بود، او دیگر مشکل خواب و کابوس نداشت. مشکل گوارشی چند ساله اش خوب شده بود بالاخره او توانست هیجان و احساسات تجاوز ناخواسته کودکیش را مدیریت کند . زیرا که او مجرم نبود بلکه کودکی بود که والدینش خودمراقبتی را به او یاد نداده بودند .
از او خواستم آزمون استرس و اضطراب را دوباره تکرار کند وقتی نتیجه آزمون رو دید باورش نشد جواب آزمون استرس، اضطراب و افسردگی او صفر شده بود. باور نمی کرد این بار چشمان پر از اشک او بخاطر درمان بود و کلی ذوق کرده بود.
امروز 5 اسفند روز بارونی بود خدا رو سپاسگزارم که توانستم زندگی یک جوان و خانواده ای را نجات دهم. از او خواستم که جلسات پیگیری درمان تجاوز روانی را کماکان ادامه دهد.
چند سئوال
به نظر شما اگر درمان نمی کرد احتمال ورود در روابط پر خطر داشت؟
چند درصد احتمال خیانت رخ می داد؟
چند درصد خانواده های دیگر را متلاشی می کرد؟
چند درصد احتمال ابتلا به بیماری های مقاربتی پیدا می کرد؟
چند درصد با خانمش مشکل عاطفی و رفتاری پیدا می کرد؟
چند درصد فرزند پروری ضعیفی پیدا می کرد؟
چند درصد الگوی بدی برای فرزندانش می شد؟
چند درصد بنیان خانواده اش متزلزل می شد؟
چقدر درد رنج کودکی می کشید؟
چقدر درد بیماری را متحمل می شد؟
چند درصد احتمال طلاق رخ می داد؟
و……………
نتیجه گیری: با مراجعه به افراد متخصص و قابل اعتماد می توان از حال بد به حال خوب رسید همانطوری که درمانجوی فوق با کمک درمانگر خود توانست متحول شود و از احساسات ناخوشایند رها شود او نه تنها به سلامت روان خوبی رسید و از تجاوز روانی رها شد، بلکه از مشکلات جسمی مثل بیماریهای گوارشی رها یافت و توانست در کنار خانواده لحظات خوبی داشته باشد.
نکته طلایی این داستان واقعی:
اگر کسی را دیدید که حال بدی دارد یادمان نرود که قضاوتش نکنیم چون آسیب ها مثل زخم کهنه است و هر بار سر باز می زند و بشکلی خودش را نشان میدهد و شما دوست خوب اگر دوست یا آشنایی را سراغ دارید که درد گذشته و الان را دارد بدون درنگ درمان پیشنهاد را عنوان کن و به گروه تحقیقاتی دکترشهلا مولوی ارجاع دهید.ضمن انکه گروه تحقیقاتی دکتر شهلا مولوی متخصص سلامت هستند و رزومه خیلی خوبی از بیماران خود را در حد اعلای درمانی دارد . این گروه قطعا می توانند حال بد شما را به حال خوب تبدیل نمایند پس همین الان فرم نوبت دهی جهت درمان را تکمیل کن.
