کاربرد بالینی مدل روانتنی و یا مدل زیستی- روانی- اجتماعی

الگوی زیستی، اجتماعی و روانی، (بایو سایکوسوشیال) الگوی میان رشتهای است که مدعی است سلامت و رفاه فرد بستگی به گسترهای از عوامل: زیستی، روانی و اجتماعی دارد. این مدل شرح میدهد که تمامی سه عامل فوق به یک اندازه در سلامت و رفاه انسانی دارای اهمیت هستند، و عوامل زیستی نمیتوانند به تنهایی پایدار مانده و مسئولیت کامل مسائل مربوط به سلامت و یا تندرستی را برعهده گیرند. الگوی زیستی، اجتماعی و روانی همچنین به طور همگانی به عنوان اتصال و رابط میان ذهن و جسم شناخته شده است، و در زمینههایی منجمله روانپزشکی، روانشناسی بالینی، علوم اجتماعی، پزشکی، و درمان دارای مفهوم مهمی است.
این مدل برای شرایط بالینی مشروحه ذیل ضروری و مفید است و شرایطی است که متخصص زنان و زایمان باید با آن روبرو شود شامل:
* بیمار با نشانههای جسمی که آسیب شناسی ارگانیک نمیتواند علائم جسمانی او را توضیح دهد (بیمار روانتن و یا بیمار جسمانی شکل ).
* بیماری که پاسخ او به بیماری سبب بروز نشانه های روانشناختی شدید میشود (بیمار روان تن).
* بیمار مبتلا به مشکلات روانی و رفتاری، که در تعامل با متخصصان زنان و زایمان است (بیمار همبود).
* بیمار مبتلا به مشکلات جنسی و رابطه ای (بیمار دارای اختلال عملکرد جنسی).
برای همه این بیماران، رویکرد تشخیص روان تنی از طریق ادغام اطلاعات روانی اجتماعی از مشکل بالینی به فرضیه کاری کمککننده است. بنابراین کارآموزان به دانش و درک مفاهیم مربوط به عوامل بیماریزای روانی اجتماعی نیاز دارند.
از تجربیات بالینی و ادبیات مربوطه، یک یادآور (ع رت پ ت ب ن) را جهت به خاطر سپردن آنچه بیان شد، تدوین نمودهایم که جزئیات آن به شرح زیر است:
ع= عاطفه
پزشک باید از وضعیت عمدتاً عاطفی مانند افسردگی و اضطراب آگاهی داشته باشد که ممکن است همزمان به عنوان دیسفوریا بروز کند. این آگاهی شامل دانش اساسی در مورد میزان شیوع و روشهای تشخیصی مورد استفاده برای تشخیص اختلالات عاطفی نیز است.
ر= رفتار
ریسکپذیری مکرر یا رفتارهای مضر برای سلامتی نقش مهمی را در پاتوژنز و یا عوارض ناشی از اختلالات بالینی در بیماریهای زنان و زایمان ایفا میکند. این امر در زنان و زایمان اهمیت زیادی دارد، جایی که مشکلات رفتاری تأثیر مهمی بر سلامت نه تنها مادر بلکه کودک دارد.
ت = تعارض
تعارضها میتوانند بیرونی و یا داخلی باشند و میتوانند به جذب در مقابل جذب، اجتناب در مقابل اجتناب، و جذب در مقابل انواع اجتناب تقسیم شوند. برای توضیح بیشتر، در تعارض “جذب در مقابل جذب” شخص مجبور است بین دو گزینه وسوسه انگیز تصمیم بگیرد. تصمیم گیری برای یک گزینه شامل رد گزینه جذاب دیگر است که به عنوان ضرر تجربه میشود. بهعنوان مثال، هنگامی که یک فرد مجرد باید بین دو شریک جذاب انتخاب کند، هر چند که شرایط فرد هنوز مهیا نباشد.
در تعارض “اجتناب در مقابل اجتناب”، فرد همزمان با دو وضعیت روبرو میشود که میتواند باعث اضطراب و یا پریشانی شود. یعنی فرد گزینهای را انتخاب میکند که دردناکتر از دیگری باشد. به عنوان مثال، هنگام ابتلا به درد دندان، همزمان ترس از رفتن به مطب دندانپزشک نیز وجود دارد؛ تصمیم به عدم مراجعه به دندانپزشک، با وجود درد.
نوع تعارض “جذب در مقابل اجتناب” شایعترین مورد است. در این مورد، فرد میخواهد کاری انجام دهد و در عین حال به شدت احساس میکند که نباید این کار را انجام دهد زیرا یکی از موقعیتها گزینهای ماندگار است که قبلاً انتخاب شده است. در این مورد، یک موقعیت به طور همزمان احساسات مثبت و منفی را برمیانگیزاند و با پایداریِ بیشترِ یکی از موضوعات پیچیدهتر میشود. همانطور که مثلاً وقتی مرد متاهلی می خواهد با زنی که همسرش نیست رابطه عاشقانه برقرار کند، اما در عین حال احساس میکند که نباید این کار را انجام دهد زیرا بواسطه ازدواج در یک رابطه دائمی قرار دارد. چنین تعارضی به دلیل غیرقابل تغییر بودن روابط موجود، احساسات آمیخته و قوی ایجاد میکند. این امر باعث میشود فرد نتواند بین جوانب مثبت و منفی احساسات متضاد خود تصمیم بگیرد، در نتیجه تصمیم نادرستی میگیرد.
تضادهای حل نشده مزمن به استرس مزمن، کاهش انگیزه، خلق افسرده و مضطرب و مشکلات اجتماعی منجر میشود که ممکن است سلامتی را مختل کند.
پ= پریشانی
پریشانی شرایطی را توصیف میکند که در آن فرد با عوامل استرسزای خارجی و یا داخلی روبرو میشود که ظرفیت مقابله شخص را تحت الشعاع قرار میدهد. این دوره شامل دوره های انتقالی زندگی شخص است. پریشانی منجر به واکنشهای روانی- هورمونی، روانی- فکری و روانی – حرکتی میشود که احتمالاً برای سلامت بیمار مضر است.
ت= تجربه اولیه زندگی
این مورد مربوط به وقایع اولیۀ زندگی است که ممکن است به دوران کودکی و بزرگسالی بازگردد. تجارب آسیب زا ممکن است در مسیرهای مغز و اعصاب تأثیر داشته باشد که احتمالاً باعث افزایش آسیب پذیری بیماران به وقایع استرسزای بعدی در زندگی خواهد شد و سبب بروز رفتارهای آسیبزا نیز میشود. محرومیت عاطفی و غفلت نیز ممکن است عواقب طولانی مدت در مورد رشد احساسات و شایستگی بین فردی افراد داشته باشد.
ب= باورهای غلط
باورهای غلط مربوط به الگوهای کلی تفکر میشوند، مانند عزت نفس پایین، بدبینی، تعمیم و خود ارجاعی که به احتمال زیاد باعث افزایش آسیب پذیری در برابر عوامل استرس زای زندگی میشوند.
ن= ناامیدیِ تعمیم یافته
این به شرایط زندگی مربوط میشود که در آن نیازهای اساسی برآورده نمیشود. این شرایط ممکن است منجر به افسردگی، اضطراب، از دست دادن عزت نفس و مسائل جسمانی شود.
این عواملِ روانی اجتماعیِ بیماریزا را می توان در یک جدول زمانی به همان شیوۀ عوامل زیستپزشکی تنظیم کرد. هنگام مقایسه رویدادهای زیست پزشکی با عوامل روانی- اجتماعی بیماریزا، مراجعه به “سوابق پزشکی گذشته” در رویدادِ زیستپزشکی با تجربه های بعدی “زیستی- روانی- اجتماعی اولیه زندگی” مطابقت دارد و همچنین، هنگام مراجعه به پیامد جسمی بیماریهای قبلی، آن پیامدها با پیامدهای وقایع زندگی زیستی- روانی- اجتماعیِ مهم قبلی مطابقت خواهد داشت. شرایط پزشکی ناشی از عفونت، درد جسمی، رشد خوش خیم، نشانه های اختلال عملکردی و یا نقایص ساختاری مادرزادی و یا آسیبهای جسمی با وضعیت عاطفیِ تحت تأثیر تعارض و یا پریشانی روانی اجتماعی، درد هیجانی، باورهای ثابت، فقدان حمایت روانی- اجتماعی و نیازهای برآورده نشده مانند استرس پس از آسیب موازی میشود.