راز دردناک دختری که از میل جنسیاش گریزان است

امروز می خوام خاطره ای از خاطرات بیاد ماندنی رو بنویسم.
طبق معمول در اتاق درمان نشسته بودم تقریبا عصر شده بود و مراجع دومم بود، یهو دختر بسیار جذابی وارد اتاقم شد.
بعد از سلام علیک خواستم براش پرونده تشکیل بدم که گفت: میشه بهم بگی چکار کنم که میل جنسی ام از بین بره؟
راستش کمی جا خوردم، نگاهی بهش کردم و گفتم چند سالته؟
گفت ٢٢ سال و دانشجو سال سوم.
و بعد از کیفش کاغذی در اورد و شروع کرد به سوال کردن. من کلی دارو گیاهی می خورم تا میل جنسی ام از بین بره و شروع کرد به اسم آوردن و در انتها گفت هیجکدام موثر نبوده، اومدم با یک جلسه درمان بشم.
آخه من هم مشکل مالی دارم، هم مشکل رفت و آمد.
و چشمهای قشنگش پر از اشک شد.
راستش تا می خواستم حرف بزنم اجازه نمی داد، انگار دل پری داشت که تا بحال نمیتونست برای کسی حرف بزنه، منم سکوت کردم و ادامه داد.
خانم دکتر من در خانواده پرجمعیتی هستم و من بجه آخرم، اما کسی درکم نمی کنه و همش منو تحقیر می کنند. تو خونه همش می ترسم حرف بزنم چون مسخره ام می کنن همه میگن تو جذابی اما من خودم میدونم زشت هستم.
خیلی گفت: از خاطرات تلخ زیاد گفت، و من مونده بودم چطور بهش کمک کنم اونم با یک جلسه.
بعد از اینکه به من اجازه داد صحبت کنم بهش گفتم با هزینه کم مشاوره تلفنی برات انجام میدم اما گفت نمیشه.
گفتم عزیز من، شما علائم افسردگی شدید داری و دارو درمانیت باید شروع بشه بعد از اون مشاوره.
گفت نه، می خوای معتاد دارو بشم.
کلی توضیح دادم اما حرف حرف خودش بود. با حال بد گفت باید برم من چکار کنم تا میل جنسی ام از بین بره آخه روزی چند بار، هر بار هم استرس و احساس گناه دارم.
خانم دکتر می خوام کافور بخورم، بهم گفتن خوردنش خوبه.
گفتم عزیز من ضرر داره تو باید درمان دارویی افسردگیت شروع بشه، اما بازهم حرفای تکراری میزد. نمیتونم، ندارم، نمیزارن و……
در انتها که خواست بره یاد کتاب خودم افتادم، درمان گام به گام افسردگی.
بهش گفتم صبر کن این کتاب جلسه به جلسه بهت گفته چکار کنی حتما مطالعه اش کن و عمل کن حتما کمکت می کنه.
نگاهی غمگینی به من کرد و گفت پول اش چی.
گفتم برای تو رایگان است فقط تلاش کن خوب بشی. تشکر کرد و رفت.
و من ماندم با کلی سؤالات ناجواب در مورد بعضی خانواده ها که فقط آسیب به بجه هاشون میزنن و ادعای خانواده سالم بودن می کنند.
به امید دانایی و کتاب خوانی خانواده ها.